چایِ سبز

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کودکی» ثبت شده است

دیشب بعد از نماز مغرب و عشاء ، مسجد ماندم برای مجلس روضه و سخنرانی.

جمعیت زیاد نبود. خانوم ها دور تا دور ِ زنانه نشسته بودند و بچه ها گوشه ای مشغول بازی.

مفاتیحی برداشتم تا حدیث کساء بخوانم...برای اولین بار!

گاهی هم میانش حواسم می رفت به صحبت های روحانی و پچ پچ خانم ها و بازی و دعوای بچه ها که کودکی گریان آمد سمت مادرش که فلان دختر مرا هُل داد. مادر محترم فرمودند به جا گریه برو تو هم هُلش بده!

بچه محترم رفت میان بچه ها گفت مادرم تینطور گفته،دستور مادر را اجرا کرد و آمد.

چند لحظه بعد دختر بچه دیگری گریه  کنان آمد گفت مامان اون دختره بهم گفت بی شعور (با عرض پوزش)

مادر محترم هم که به گمانم 30 سالی از سن ش می گذشت، رفت میان بچه هایی که بزرگترین شان حداکثر 6 یا 7 ساله بود.

با دختر فحش دهنده که از قضا همان هُل دهنده هم بود دعوایی حسابی کرد و با افتخار و لبخند پیروزمندانه بر لب به جمع بانوان گرامی بازگشت!

تین وضع تربیتی ماست...بلانسبتِ خانواده های محترم و متفکر و دوراندیش

.

دخترک ِ جنایتکار هم که همراه گویا همرا پدرش آمده بود و احساس تنهایی می کرد،پرده جدا کننده را بالا زد و به سمت مردانه رفت.