چایِ سبز

دلتنگی های شبانه

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۲۸ ق.ظ

دلم خیلی برای بابا تنگ شده،برای مامان و ستاره هم اما برای بابا بیشتر چون کمتر تلفنی باهاش حرف میزنم.

نمیدانم چرا هر وقت مکالمه داریم نزدیک است گریه ام بگیرد،گریه دلتنگی،برای همین تماس نمیگیرم.

داشتم فیلمی که از او داشتم را میدیدم.

بابا خیلی زیبا صحبت میکند.به موقع تاکید و تایید میکند روی هجا ها و با حرکات سر یا لبخند اثر کلامش را میگذارد.

داشت میگفت همیشه سختی ها تلخ نیست...

گفت ترس چیز بدی نیست فقط باید تبدیل به اعتماد به نفس بشه...

گفت که با تمرین این اتفاق میفته...

  • ملیکا ع.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی